خاطرات شیطان

داستان کتاب خاطرات شیطان

شیطان برای فریب ما آدم‌ها، شگردهای زیادی دارد. هر چه که ما با این شگردها بیشتر آشنا شویم، کمتر در دام شیطان خواهیم افتاد. در قران کریم و سخنان اهل بیت به مهم ترین شگردهای شیطان اشاره شده است. کتاب خاطرات شیطان با الهام از متون دینی، به بیان بخشی از این نیرنگ‌ها و فریب کاری‌های ابلیس پرداخته است.

درباره نویسنده

غلامرضا حیدری ابهری، متولد 1 فروردین 1348 در تهران است. وی در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینی پرداخته و در حال حاضر نویسنده و محقق در حوزه تعلیم و تربیت کودکان است. حیدری ابهری سه سال در مرکز فرهنگ و معارف قرآن به سوالات کتبی دانش آموزان پاسخ میداد و در این کتاب هم تلاش کرده تا به سوالات مذهبی کودکان پاسخ دهد.

بخشی از کتاب خاطرات شیطان

قاه!قاه!قاه! قاه!قاه!قاه! قاه!قاه!قاه! بگذارید اول کمی بخندم، بعد خاطره‌ام را تعریف می‌‎کنم. قاه!قاه!قاه! من فقط بچه ها را گول نمی‌زنم. من فقط نوجوان‌ها و جوان‌ها را گول نمی‌زنم بلکه بزرگسال ها و حتی پیرها را هم گول می‌زنم. من هیچ کدام از شما آدم‌ها را ول نمی‌کنم. قاه!قاه!قاه! قاه!قاه!قاه!

خاطره‌ی امروز من در مورد آقا فرهاد است که پنجاه سال سن دارد. عصر که او از سرکار برمی‌گشت، وسط کوچه‌شان یک سنگ دید و می‌خواست آن را از سر راه بردارد؛ ولی من نگذاشتم بهش گفتم به تو چه؟ مگر تو این سنگ را سر راه انداخته ای؟ به تو چه مربوط است؟ مگر این شهر شهردار و رفتگر ندارد؟