وقتش نیست

درباره کتاب 

داستان این کتاب کودکانه در خصوص کانگورویی است که در حال بزرگ شدن است و نمی‌خواهد در کیسه‌ی مادرش زندگی کند. اما کانگوروی کوچولو هنوز به اندازه‌ی کافی بزرگ نشده و به همین خاطر مادرش به او می‌گوید که هنوز وقتش نیست. این کتاب اهمیت صبر کردن و آموختن چیزهای مختلف را به کودکان می‌آموزد.

بریده‌ای از کتاب وقتش نیست

بخشی از داستان وقتش نیست را بخوانید:

مامان کانگورو گفت: «به نظرم خسته شدی عزیزم! باید به کیسه برگردی!»

کارو سرش را بلند کرد و گفت: «نه! آنجا تنگ است.»

مامان، کارو را نوازش کرد، به نرمی او را از روی زمین برداشت، داخل کیسه‌اش گذاشت و گفت: «تو برای این دنیا هنوز آماده نیستی. اگر امروز کاری که باید را انجام ندهی، فردا نمی‌توانی کاری که دوست داری را انجام بدهی.»

کارو نفهمید مامان چه می‌گوید. ناراحت شد. خودش را توی کیسه جمع کرد تا از بالای سر آسمان را بهتر ببیند. زیر لب گفت: «چقدر بیرون کیسه قشنگ و بزرگ است! ای کاش زودتر از اینجا بیرون بروم!»...