بی خیال دنیا (زهد)

کد محصول:
مشخصات محصول:
  • سخنران
    :
    استاد محمد شجاعی
  • کارگاه
    :
    سبک زندگی انسانی
  • تعداد جلسات
    :
    10
  • دسته بندی
    :
    برگرفته از سلسله مباحث شبهای احیاء 
  • تولید محصول
    :
    1391
... تومان
قیمت کل : ... تومان

زهد در منازل سیر و سلوک به معنای رهایی از رغبت به دنیا و هر چه غیر خداست. در حقیقت انسان باید نخست هرگونه رنگ تعلق به دنیا را از خود تخلیه کند تا قلب به تمام معنا رنگ خدایی بگیرد. پس رهایی از رغبت منفی گام نخستی است که انسان را برای رغبت مثبت به سوی خدا آماده می‌کند.

زهد یعنی تمام تلاش را برای خوب بودن در دنیا کنی و هیچ دلبستگی به آن هم نداشته باشی؛ یعنی غصه نخوری. زهد اوج آزادگی انسان و بزرگترین نیرویی است که در انسان شادی و آرامش ایجاد می کند. اگر میخواهی هیچ گناهی نتواند به تو صدمه بزند باید به زهد برسی یعنی باید میلهایت را کم بکنی.
 

🎤تعداد جلسات: 10

🎧 سلسله مباحث شبهای احیاء

🎼 تولید محصول: 1391

 

عناوین برگزیده:

  • زهد چیست؟ و زاهد کیست!
  • مراتب
  • آثار زهدورزی
  • راه‌های کسب زهد و عوامل آن
  • زهد و معشوق حقیقی

 

جلسه اول                                                                       9/10/91

  • چیزی که در حدیث معراج آمده فوق‌العاده تخصصی، دقیق و کامل هست و خداوند هست و پیغمبر از ملاقات خصوصی که با خدا داشته این سوغاتی را از آسمان برای ما آورده.
  • اگر مقصد الله باشد آن چیزی که برای ما خوب است، اینکه بتوانیم با قدرت و سرعت و سبقت برویم. 
  • بنابر روایت، خائن کسی است که خودش را به غیر خودش مشغول می‌کند و امروزش بدتر از دیروزش باشد این را خائن می‌گویند، یعنی عقب گرد.
  •  هر قدر شما سرعت بیشتری داشته باشید، سیرتان در بینهایت بیشتر باشد.
  • کسی که روح برتری‌جویی، علو، ریاست، روی دست بقیه، فخر داشته باشد گرفتار است.
  • از همدیگر در خوبی سبقت بگیرید یعنی هرکس خوبی و قشنگی دارد شما سعی کنید بالاترش را داشته باشید و لازمه‌اش این است که انسان برای سرعت و سبقت ملاک داشته باشد. 
  • شما وقتی که افرادی که اطرافتان هستند را ملاک قرار می‌دهید یعنی نوع رفتار دیگران با شما یا نوع رفتار دنیا با شما، مقیاس حرکت‌تان می‌شود؛ دچار خسران می‌شود انسان ولی اگر نه. معصوم و الله بشود مقیاس، شما دیگر رد شوید و بروید و با سرعت بروید و کاری با کسی دیگر نداری.
  • آدمهایی که اطراف ما هستند فقط در باشگاه خدا یک حریف تمرینی هستند برای ما، مهم نیست کیه: زنت هست و یا شوهرت، بچه‌ات هست، دخترت هست، شاگردت هست، استادت هست، وقتی با او رابطه‌ی شخصی برقرار کردی تمام استعدادهایت در آنجا دفن می‌شود. چون تو می‌خواهی حال این را بگیر و این را ضایع کنی و تو می‌خواهی بر این غلبه کنی و این را به زمین بزنی، می‌خواهی خیالت راحت شود که این تحت نفوذ فرمان توست و تو بر آن برتری داری و عقده تو را بیچاره می‌کند.
  • خیلی زور دارد که حق با تو باشد و بخواهی لال شوی و حرف نزنی، البته این زور به بخش طبیعت‌گرای ما می‌آید و الا  فطرت انسان خوشحال هم می‌شود. 
  • همه‌ی آدمها، حریف‌های تمرینی ما هستند. اگر شروع کردی و افتادی با یک نفر به رابطه‌ی شخصی، مطمئن باش که ضرر می‌کنی و بعدا کم می‌آوری.
  • اگر ما بخواهیم به الله برسیم باید سرعت داشته باشیم و سبقت بگیریم سبقت و سرعت هم لازمه‌اش سبک باری است. آدمی که سنگین است نه سرعت دارد و نه سبقت. 
  • اگر کسی خواست سرعت داشت باشد باید تغذیه‌اش و فشار تغذیه‌ای، ارتباطی، عشقی، عاطفی و همه‌اش را روی بخش فوق عقل تنظیم کند.
  • معلوم نیست دارایی‌اش به نفع آدم باشد: هوش، حافظه، علم، ریاست، مقام، مرجعیت، کتاب نوشتن، دانشمند شدن، تدریس، تحصیل، تبلیغ، اصلاً معلوم نیست آخرش چه می‌شود. ما نمی‌دانیم. آخرش اصلاً معلوم نیست لذا اگر آدم به اینها دلخوشی داشته باشد و از اینها حال بکند، عشق بکند، کیف بکند، لذت ببرد که اینها را دارد خیلی بدبخت است و این سنگین، سنگین است . این اصلا نمی‌تواند مسیر را طی کند.
  • زهد یعنی تمام تلاش را برای خوب بودن در دنیا بکنی و هیچ دلبستگی هم نداشته باشی. یعنی غصه نخوری.
  • زهد اوج آزادگی انسان و بزرگترین نیرویی است که در انسان شادی و آرامش ایجاد می‌کند. 
  • تنها بخشی که غمش، شادی تولید می‌کند بخش فطرت و فوق عقل است. شما نصف شب که بلند می‌شوی و دلتنگ امام زمان (عج) که می‌شوی و گریه می‌کنی، شاد می‌شوی، دلتنگ پیغمبر و یا آخرت که می‌شوی گریه می‌کنی، شاد می‌شوی. دلتنگ خدا می‌شوی. در غیر از این در تمام دلتنگی‌های بخش‌های پایینی، غصه می‌آورد. 
  • زهد مبناست برای اینکه تو چقدر قیمت داری. چون میزان قیمت یک آدم به شادی‌ها و غصه‌هایش است.
  • شما به تعداد رنجش‌هایت و شادی‌هایت، شهوت‌ها و ذوق‌هایت، هر چیزی قیمت می‌پردازی. برایش بها می‌پردازی. بستگی به این که موضوعش چه باشد. 
  • ایا و مادر و زن یا شوهر یا بچه‌ای را که خدا به تو داده بود، این معلم این رئیس و این و این ... همه‌ی اینها حریف تمرینی بودند. تو جدی گرفته بودی داستان را. همه‌ی حماقت انسان این است که انسان داستان را جدی بگیرد، یعنی با آدمها می‌خواهد زندگی کند نه با خدا.
  • در دنیا قرار نیست خودم را ثابت کنم خودم را نشان بدهم من آمده‌ام سالم رد شوم.
  •  زهد یعنی بی رغبت باش به دنیا،  نه اینکه دنیایت اهمیت ندارند و به آنها توجهی کنی و از آنها استفاده‌ای نکنی نه. وابسته به آنها نباش اگر از دست دادی یا بدی و بلا دیدی بیتابی و بی‌ارزشی نکنی
  • ائمه پولدارترین و ثروتمندترین آدمهای زمان خودشان بودند ولی بی‌رغبت‌ترین و بخشنده‌ترین هم بودند
  •  ریاست، مقام، مدیریت و این لازمه‌اش این است که برای خودت تدبیر نکن و نشین برای خودت نقشه بریزی که من باید به اینجا برسم من باید این کار را کنم.
  • کسی که فرهنگ انسانیش متعالی است باید کمک تا بقیه رابالا بیاورد، چون طبیب است خودش مریض نمی‌شود چون بلد است که با مریض چگونه رفتار بکند.
  • مومن همتش از همه‌ی انسانهای روی زمین بیشتر است. چرا؟ چون هم مجبور است که هم این چهار تا را داشته باشد و هم باید نسبت به آنها وابستگی نداشته باشد و بی‌خیال بی‌خیال باشد. بلکه همه دلش روی فوق عقل سوار بشود. وقتی بر روی فوق عقل و بر این مبنا بستی یعنی خود خدا و اهل بیت علیهم السلام.
  • رنج نبودن امام زمان علیه السلام آنقدر زیاد است که انسان اصلاً به رنجهای دیگر فکر نباید کند. ما باید خودمان را سبک کنیم. تا سبک نکنیم تا بی‌میل نشویم به  شوق نمی‌افتیم و تا به شوقی نیفتیم پروازی هم صورت نمی‌گیرد. یعنی یک استعداد بی‌نهایت الهی را در همین بدبختی‌ها و وابستگی‌ها ضایعش کرده‌ایم.

 

[نظرات کاربران]